فرهنگی >>  فرهنگی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۶  ، 
کد خبر : ۳۷۱۸۰۲

لبخندِ خدا 

کاش، ای تصویرگر، غار حرا را می کشیدی
گاه بعثت جلوه نور هدا را می کشیدی

احمد محمود را در لحظه های ناب عرفان 
کاشکی، زیبائی ذکر و دعا را می کشیدی

شعله ای افتاده می سوزاند، جان جان عالم 
در همان حالت، حبیب کبریا را می کشیدی

لحظه لرزیدن اندام گل چون بید آن جا 
گوشه ای از حال تسلیم و رضا را می کشیدی

گفت: جبریل امین حالا بخوان، امی چه خواند 
کاش، لبخند دل ارای خدا را می کشیدی

آن زمان که گفت: با شرم و حیا خواندن ندانم 
با همه توش و توان، شرم و حیا را می کشیدی

در بغل بفشرد، گفت،(اقرا) زبان وحی وا شد
در همان دم، جلوه سر علا را می کشیدی

واژه واژه "اقرا باسم ربک" فرمود: مولا 
با همان لحن و ظرافت، واژه ها را می کشیدی

در زمانی که، بشارت داده شد، هستی پیمبر
از زبان پاک او، حمد و ثنا را می کشیدی

کاش ای تصویرگر، در لحظه های ناب بعثت
شادی افلاکیان و انبیا را می کشیدی

از ضمیرم می زند فریاد، آوائی غزلخوان
نقش روی جانفزای آشنا را می کشیدی

ذره ای ناچیزم اما، دل شده دیوانه او
در دل تنگم تو نقش مصطفا را می کشیدی

رشته ای بر گردنم افکنده، مولا از محبت
خوش بحالم، هر طرف رفتی، گدا را می کشیدی

کاشکی، در سایه چتر رسول الله خاتم
این حقیر دردمند بینو ا را می کشیدی

شکر نعمت ای"فرائی" گر ز دست تو برآید
با زبان شعر، از آن سو عطا را می کشیدی

عبدالمجیدفرائی

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات